از فراقت
چشم هايم غرق باران می شود
عاشق هجران
کشيده زود گريان می شود
درد غفلت
يک طرف ، درد جدايی يک طرف
مشکلاتم يک
به يک دارد فراوان می شود
از خودم
ناراضی ام از بس که دنيايی شدم
دل اگر شد
جای غير از يار، ويران می شود
داروی اين
درد بی درمان فقط در دست توست
درد من با
بوسه بر پای تو درمان می شود
يابن
الزهرا چاره ای کن مرگ دارد می رسد
آفتاب روی
تو پس کی نمايان می شود؟
خوش به حال
نوکری که پاک و بی آلايش است
اين چنين
شخصی در آغوش تو مهمان می شود
هر که از
فعل حرام و شُبهه دوری می کند
مورهم
باشد اگر، روزی سليمان می شود
سربلند از
امتحان عاشقی آيد برون
عاشقی که
همّت وصلش دو چندان می شود
کوری چشم
حسودانی که طعنه می زنند
عاقبت می
آيی و دنيا گلستان می شود
جزء
بکّائين شدی با گريه بر جدّت حسين
اشک می
ريزی و قلبت بيت الاحزان می شود
هر کسی که
مُنکِر گريه برای جدّ توست
شک ندارم
تغذيه از دست شيطان می شود
تا نفس در
سينه ام باقی ست گريه می کنم
گريه ام خرج
غم شاه شهيدان می شود
محمد
فردوسی
|
امتياز مطلب :
|
تعداد امتيازدهندگان :
|
مجموع امتياز :
:: ادامه مطلب ...