نيامدی
، سرِ اين غصه باز می ماند
نگاه
منتظرم در حجاز می ماند
نيامدی
، سر عُمرم فرود آمده ليک
در
آرزوی تو سر ، بر فراز می ماند
هنوز
ناز تو را می خرند ملت ِعشق
دل
رميده ی ما ، در نياز می ماند
دلی
که سمت غم ات عاشقانه مايل شد
دچارِ دائمِ سوز و گداز می ماند
همين
که چشم تو رنگی ز آسمان دارد
همين
که عمق نگاهت به راز می ماند -
برای
عاشقی و دل سپردنم کافی است
به
لوح زندگی اين امتياز، می ماند
بيا
که بی تو بهارم نمی رسد از راه
بيا
که بی تو زمستان دراز می ماند
رضا
محمدصالحی
|
امتياز مطلب :
|
تعداد امتيازدهندگان :
|
مجموع امتياز :
:: ادامه مطلب ...