بند آمده
در حسرت وصف تو زبان ها
اين آتش
عشق است که افتاده به جان ها
در حيرت
چشم تو و ابروی تو ماندند-
انگشت به
دندان همه ی تير و کمان ها
زانو زده در پای بزرگی تو انگار
الوند و
دماوند و سهند و سبلان ها
بی تابم و بی تابی من شهره ی شهر است
نگذار
فروکش بکند اين هيجان ها
آن قدر دل تنگ مرا ضرب خودت کن
تا گوش فلک
کر شود از اين ضربان ها
من با تو غزل می شوم و شعرترينم
ای علت بی
چون و چرای فوران ها
تو کيستی ای عشق! که با نام تو سکه ست
بازار تمام
شعرا، مرثيه خوان ها!
تا لحظه ی رويايی ديدار تو ای خوب
من خون به
جوش آمده ام در شريان ها
ای کاش ببندی چمدان سفرت را
اين جمعه
بيفتد به تو چشم نگران ها
رضا
نيکوکار
:: برچسبها:
رضا نیکوکار ,
بند آمده در حسرت وصف تو زبان ها ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر امام زمان ,
شعر در وصف حضرت مهدی ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 110