تو آن آقا
ترين مردی كه در تاريخ می گويند
تو آن
انسان نايابی كه با فانوس می جويند
تمام باغ
ها با ذکر لب های تو می خندند
تمام ابرها
در شط چشمان تو می مويند
قناری های
عاشق از گلوگاه تو می خوانند
و قمری های
سالك كو به كو راه تو می پويند
تو آن رود
زلالی صاف و روشن از ازل جاری
كه پاكی
های عالم دست و رو را در تو می شويند
به شوق
سجده ات هفت آسمان خم می شود در خاك
به نام
نامی ات خورشيد ها از خاك می رويند
تو تمثال
تمام غنچه های بی ريا هستی
كه تصوير
تو را عشاق در آيينه می بويند
تمام موج
ها در حلقه ياد تو می چرخند
تمام بادها
نام تو را سرگرم هوهويند
زنده ياد
حسن حسينی