هر شب به شوق
آمدنت مست می شوم
باریده است از قدح
آسمان شراب
هر جا قدم گذاشته
ای ، شب گریخته
روییده است جای
قدم هایت آفتاب...
روشن ترین دلیل
تپش های زندگی
در هیئت جمال خدا
دیده ام تو را
ای لذت شنیدن نامت
علی الدوام
از شاه بیت های
غزل چیده ام تو را
هر شب صدای پای تو
را گریه می کند
چشمان خیس جاده در
انتظار توست
مضمون بکر هر غزل
عاشقانه ای
اینجا دل هزار غزل
بی قرار توست
من کوچکم برای
نوشتن به وصف تو
حتی اگر تمام
جهانم زبان شود
ای ناگهان تر از
همه ی اتفاق ها
بگذار شاعرانگی ام
ناگهان شود
محراب ها نماز تو
را گریه می کنند
پیچیده است قبله
به سمت نگاه تو
از واژه نامه ،
واژه ی شب حذف می شود
سر می زند سپیده ی
ما از پگاه تو...
حسین سنگری