عضو شويد



:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
تبادل لینک هوشمند : برای تبادل لینک ابتدا مارا با عنوان باب دل وآدرس http://babedel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

عنوان :
آدرس :
کد : کد امنیتیبارگزاری مجدد

RSS

Powered By
Rozblog.Com

جز تو کسی باب دل ما نشد

باب دل
توضیح عکس
آن روز هر چند آخرین روز جهان باشد ( حسن بیاتانی )
سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت 10:06 | بازديد : 513 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )

آن روز هر چند آخرین روز جهان باشد

باید شروع فصل خوب داستان باشد

 

روزی که پیدا می شود خورشید پشت ابر

باید که بارانی ترین روز جهان باشد

 

مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده ست

باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد

 

با خود تصور می کنم گاهی نگاهش را

چشمی که بی اندازه باید مهربان باشد

 

یک روز می آید که این ها خواب و رویا نیست

و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد

 

بی بی که جان می داد بالا را نشان می داد

شاید خبر های خوشی در آسمان باشد

 

بی بی که پای دار هی این آخری می گفت

این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد...

2

آن روز شاید عصر یک روز خزان باشد

آن ابر غمگین هم میان آسمان باشد

 

در فکر پایانی برای یک غزل باشم

عطری بپیچد ناگهان وقت اذان باشد

 

یادم نرفته آرزویی داشتم باید

در نامه ای لای مفاتیح الجنان باشد

 

یادم نرفته شعر هایی را که گم می شد

پیداست باید توی چاه جمکران باشد

 

یک عمر پشت پلک هایم ابر و باران بود

آن روز شاید در افق رنگین کمان باشد

 

آغوش این دنیا که عمری مار و عقرب داشت

آغوش خاک ای کاش با من مهربان باشد

 

این خاک روزی با عبورت سبز خواهد شد

نزدیک قبرم آمدی قدری بمان... باشد؟

3

آن روز باید روز دشوار جهان باشد

روزی که پایان زمین و آسمان باشد

 

سِیلی بجوشد از تنور سینه ی دنیا

سیلی که حتی کوه ها در آن روان باشد

 

بیرون کشتی در هجوم وحشت و توفان

فریاد در مرد و زن و پیر و جوان باشد

 

با نفخه ای که « یَبعثُ مَن فی القبور » آن روز

انسان گریزان از خودش از این و آن باشد

 

لب می گشاید در گلویش بغض سنگینیست

باید زمین در هر نفس آتش فشان باشد

 

از خاک بر می خیزی و عالم پریشان است...

از خواب بر می خیزی و شاید اذان باشد

 

الله اکبر این چه خوابی بود ؟ بی تابی

روی لبت نامی است... باید همچنان باشد

 

از داغ عشقی در دلت عمری قیامت بود

این صحنه ها انگار تکرار همان باشد

 

با من در آن تاریکی و وحشت چراغی هست

هر چند ظلمانی ترین روز جهان باشد

 

نام تو را نام تو را فریاد خواهم زد

روزی که چشم و گوش و دست و پا ، زبان باشد

 

حسن بیاتانی



:: برچسب‌ها: حسن بیاتانی , آن روز هر چند آخرین روز جهان باشد , اشعار مهدوی , باید شروع فصل خوب داستان باشد , مجموعه اشعار مهدوی , شعر امام زمان , شعر برای امام زمان , شعر مهدوی , شعر آیینی , شعر مذهبی , شعر در وصف امام زمان , مهدی , منجی , شعر امام زمانی , اشعار آیینی , اشعار مذهبی , شعر برای صاحب الزمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 18
|
مجموع امتياز : 90
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش