دارد برای
آمدنت دير می شود
دارد عذاب
و درد ، فراگير می شود
از دست های
فتنه ، دو پای کبوتران
در حلقه
های محکم زنحير می شود
بيچاره نام
عشق ، که از کام هر کسی
درگير هر
معانی و تفسير می شود
در عرصه ای
که فرصت جولان شير نيست
کفتار، هم
برای خودش شير می شود
از زخم های
حک شده بر سينه ی بهار
تازه جوانه
های چمن ، پير می شود
قاب جهان ،
بدون گلستان روی تو
ديگر تمام
، صحنه ی شمشير می شود
افتد ولی
مسير شميمت به قبرها
دل های
مردگان ، همه تسخير می شود
يا شوکت و
شکوه سلاطين روزگار
از هيبتت
شکسته و تحقير می شود
رسم ادب که
نيست شکايت کنم ولی
دارد برای
آمدنت دير می شود
سيد روح
الله باقری